هدف گذاری smart
بزرگترین و شناختهشدهترین فردی که در این حوزه کار کرده ادوین لاک (Edwin Locke) بوده است. او حدود چهار دهه به تحقیق در زمینهی هدفگذاری پرداخته است (نمونه مقاله ادوین لاک – مرور چهار دهه تحقیق هدفگذاری). تحقیقات لاک و سایر کسانی که در کنار او و به دنبال او در زمینهی هدفگذاری کار کردهاند نشان میدهد که هدفگذاری واقعاً میتواند مفید باشد.
موارد بسیاری مشاهده شده که شفاف بودن هدف، مرتبط بودن هدف، کمّی کردن هدف و تعیین محدودهی زمانی برای هدف، همگی توانستهاند خروجی انسانها را افزایش دهند. اما سوال اینجاست که به فرض اینکه مفید بودن هدف گذاری SMART را بپذیریم، آیا میتوانیم بگوییم این شیوه همیشه و همهجا به کار میآید؟
ظاهراً پاسخ این پرسش منفی است. طی سالهای اخیر، نویسندگان و محققان بسیاری دربارهی خطرات و دردسرها و مشکلات هدفگذاری اسمارت مقاله و مطلب نوشتهاند و سخن گفتهاند. اگر در یک سمت ماجرا کسانی مثل رابینز و جک کنفیلد و برایان تریسی ایستادهاند، در این سمت هم افرادی از دانشگاههای هاروارد و پنسیلوانیا و MIT در مقابل این تفکر ایستادهاند و آن را نقد کردهاند. در پی این نقدها، نشریههای عمومیتر هم به تدریج یاد گرفتهاند که مدل هدفگذاری اسمارت را بیچونوچرا نپذیرند.
نقدهای مطرح شده بر مدل SMART متنوع هستند.
مثلاً عدهای به دام مخففسازی اشاره کردهاند. دام مخففسازی یعنی اینکه وقتی میخواهید به زور و زحمت چند مفهوم را به هم بچسبانید و کلمهای معنادار با آنها بسازید، دیگر به اولویتهای واقعی فکر نمیکنید و درگیر بازیهای کلامی میشوید. نمونهای از این تلاش را در مدل هفت S مکنزی دیدهایم. در این مدل تلاش کردهاند همهی عوامل را به گونهای انتخاب کنند که با حرف S شروع شوند.
مقاله اصلی را در این لینک بخوانید
برچسب: ،